بازهم افشار در دانشنامه هزاره
در پیوند به فاجعهی افشار، پرسش اساسی این است که چرا این فاجعه بهوجود آمد؟ به تعبیر دیگر، چرا دولت ربانی و متحدین، تصمیم گرفتند که به افشار لشکرکشی نظامی کنند؟ آیا هدف اصلی طراحان، تنها کشتن افراد ملکی و خلق فاجعهی انسانی بود؟ طبیعی و بدیهی است که چنین نبود. جنگ افشار در اصل براساس یک هدف و فکر و برنامهی سیاسی شکل گرفت و کشتار و اسارت غیرنطامیان و رفتارهای خشونتبار ضد حقوق بشری علیه افراد ملکی ناشی از جنون تعصبات قومی و مذهبی و فساد و بیبندوباری لجامگسیختهی اخلاقی جنگجویان دولت ربانی و اتحاد سیاف بود. پس هدف اصلی این عملیات که بهصورت مستقیم توسط شخص وزیر دفاع دولت ربانی رهبری میشد، چه بود؟ معلوم است که هدف سیاسی این حمله، تصرف مقر مرکزی حزب وحدت اسلامی و از بینبردن استاد مزاری، رهبر این حزب بود. چون به تعبیر قومندان اول جنگ، مزاری غرب کابل را جنوب لبنان و محور قدرت هزارهها ساخته بود. این بعد مهم ماجرا در دانشنامهی هزاره کاملا مغفول گذاشته شده تا عظمت شخصیت مزاری و حقانیت راه او آفتابیتر نشود
سؤال بعدی این است که مزاری کی بود؟ چه میخواست؟ از کجا آمده بود؟ چه کرده بود؟ به چه میاندیشید؟ و چه اهمیتی در تاریخ و سیاست افغانستان داشت که سه حزب جمعیت اسلامی به رهبری ربانی، اتحاد اسلامی به رهبری سیاف و حرکت اسلامی به رهبری محسنی تا این اندازه نسبت به او عقده و تعصب داشتند و یا از او میترسیدند که چنین عملیات و توطئهی بزرگ و پیچیده و چندجانبه را به منظور شکست مقاومت او طراحی و اجرا کردند و کل افشار را به آتش کشیدند؟ اینجا هم دانشنامه هزاره تلاش کرده که با سیاست سکوت از مطرح شدن مزاری، مطالبات انسانی و مقاومت عدالتخواهی او در تاریخ طفره برود.
سؤال مهم دیگر این است که اگر خشم و عصبانیت کسانی مثل ربانی و مسعود و سیاف نسبت به مزاری و هزارهها از تعصباب قومی و مذهبی آب میخورد، کسانی مثل سیدحسین انوری و سید هادی هادی -که شیعه و براساس تعریف دانشنامه، هزاره بودند- چرا آن قدر از مزاری عقده بهدل داشتند که برای حذف و شکست او با سیاف و مسعود و ربانی سنی همدست شدند و تا سرحد خلق فاجعهی افشار پیش رفتند؟ این سؤال نیز در دانشنامه هزاره، مجال طرح نیافته است چون پاسخ آن میتوانست ارکان دانشنامه را از بنیاد بهلرزه بیاندازد.
در روز بیستویک دلو سال ۱۳۷۱ در کنار فاجعهی خونینی که بر زمین افشار جریان داشت، ما شاهد حماسهی مقاومت شجاعانهی مدافعان غیور افشار و سربازان و سرداران دلیر مزاری هم بودیم. چرا در دانشنامهی هزاره، تنها شکست هزاره روایت شود اما از مقاومت او یادی نگردد؟ چنان که کشتهشدن مظلومانهی افراد ملکی در افشار یک واقعیت تاریخی است، دفاع غرورانگیز و شهادت سرفرازانهی قهرمانانی چون حمید کوه افشار نیز یک واقعیت تاریخی است. چرا در دانشنامه هزاره، حماسهها و سرفرازیهای تاریخی قهرمانان هزاره مورد انکار قرار بگیرد؟
اصحاب دانشنامه مدعی است که ما همهی داشتهها و واقعیتهای تاریخی هزاره را ثبت میکنیم اعم از خوب و بد چون بیطرف هستیم. و با همین منطق از درج نام و کارنامهی عاملان فاجعهی افشار و معاندان هزاره کسانی مثل سیدحسین انوری و سید نقیب حسینی دفاع میکنند. اما آیا در کنار خون شهدای افشار، اشک مزاری برای افشار نیز یکی از واقعیتهای تاریخی نیست؟ چرا از واکنش مزاری نسبت به فاجعهی افشار، ذکری به میان نیامده؟ چرا تحلیل و دیدگاه مزاری در مورد ریشهها و پیامدهای فاجعهی افشار در دانشنامه هزاره بازتاب نیافته است؟
ما در دانشنامه هزاره، آدمی مظلومتر از مزاری نداریم. در دانشنامه هزاره، کارنامهی سیاه و ننگین کسی مثل سید نقیب حسینی که با نان دشمنی علنی با هزاره بزرگ شده با تفصیل درج میگردد، اما نام و یاد و افکار و افتخارات مزاری و یاران او که جان خود را برای احیای هویت و احقاق حقوق هزاره فدا کردند، سراسر با انکار و تخفیف و تحریف به تاریخ سپرده میشوند.
محمد امین حلیمی
|